☂ عاشق این متنم ☂

دٌخْـتــَرآنهــ ـهایـِ پُـر دَردِ مَنـ

ايـنجـآ بـآيـَב مـَرב بـآشــــ ـے تـآ بـפֿـوآهـے زَטּ بـآشــــ ـے......

صفحه اصلي | عناوين مطالب | تماس با من | پروفايل | قالب وبلاگ



☂ عاشق این متنم ☂

«می‏گویند آن گاه که یوسف در زندان بود،

مردی به او گفت: تو را دوست دارم.

 

یوسف گفت:

ای جوان‏مرد ! دوستی تو به چه کار من آید؟

از این دوستی مرا به بلا افکنی و خود نیز بلا بینی!

پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی، او بینایی‏اش را از دست داد و من به چاه افتادم.

 

زلیخا ادعای دوستی من کرد

و به سرزنش مصریان دچار شد

و من مدت‏ها زندانی شدم.

اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی »



نظرات شما عزیزان:

پارسا
ساعت17:20---9 اسفند 1393


iM Tired
ساعت21:39---6 اسفند 1393
دل که تنگ باشد مرد و زن ندارد


اشک میدود تا گوشه چشمانت


وسر میخورد روی گونه ها


دلت که تنگ باشد


تنهایی اتاقت را با خدا هم تقسیم نمیکنی


matin
ساعت17:50---4 اسفند 1393
khob..bod...yani...harf...nadasht

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, ساعت 3:2 توسط Unfamiliar

http://cafe70.ir/ind...یتی-کافه-هفتاد/